سكوت يك ساله آجورلو شكست
مديرعامل پيشين باشگاه پاس تهران گفت: جذابيتهاي ورزش باعث ميشود جدا از اينكه دوستان رئيس ورزش هستند، رئيس كميته ملي المپيك و رئيس مثلا فدراسيونهاي كشتي و فوتبال هم باشند.
به گزارش مشرق، مصطفي آجورلو رئيس تربيت بدني سپاه و مديرعامل پيشين باشگاههاي پاس تهران و استيل آذين، مصاحبهاي را با فارس انجام داده و به سكوت يك سالهاش پايان بخشيد و بخشي از ناگفتههايش را بيان كرد.
گفتوگو با مصطفي آجورلو را در زير ميخوانيد:
* اخلاق ورزشي در ايران بهتر از ديگر كشورهاست
اصل حضور بنده براي عرض تبريك به جناب آقاي سيد نظام الدين موسوي به عنوان مدير عامل جديد خبرگزاري فارس است. ايشان از مديران جوان و كار آمد رسانه اي كشور هستند و اميدوارم در خبرگزاري فارس هم مثل گذشته موفق باشند. لازم است از زحمات جناب آقاي مقدم فر كه زحمات زيادي در خبرگزاري فارس كشيدند هم تشكر داشته باشم. اين خبرگزاري از جهات مختلف براي نظام قابل اهميت است.
در مورد بحث ورزش بايد بگويم وضعيت اخلاق ورزشي در كشور ما بسيار بهتر از ديگر كشورهاست. از آن رو كه مردم ايران پايبند به دين اسلام هستند و همواره، همراه ارزشهاي انقلاب و اسلام هستند و هميشه روحيه پهلواني و جوانمردي به عنوان خصلت ايرانيان مسلمان محسوب ميشود، طبيعي است اخلاق ورزشكار مسلمان ايراني بايد برجسته باشد. به نسبت خودمان بايد تلاش بيشتري كنيم كه اگر بداخلاقيهايي وجود دارد آنها را مرتفع كنيم.
به قول حضرت امام خميني (ره) ورزش هدف نيست،ْ وسيلهاي براي تعالي است. اگر وضعيت كنوني ورزش را با اين سخن امام انطباق دهيم، ميبينم كه فاصله زيادي با اخلاقي كه ما را به تعالي برساند وجود دارد و همچنين با توصيه هاي مقام معظم رهبري كه فرمودند ورزش دروازه صدور معنويتهاست، ورزش امر به معروف و عمل صالح است هم وضعيت فعلي ورزش ما فاصله دارد. وقتي به اين فرمايشات دقت ميكنيم در مييابيم كه بايد همچنان به سمت جلو در عرصه اخلاق ورزشي حركت كنيم چرا كه مسئوليت ما در اين حوزه بيشتر از ساير كشور هاست.
البته در مجموع بايد بگويم كه جامعه ورزش كشور ما نسبت به كشورهاي ديگر ورزشكاران و مربيان و مسئولان خوبي دارد.
*مديري معتقد بود جوانها در استاديومها فحاشي كنند تا تخليه شوند
حضرت امام(ره) فرمودند: ورزش 2 جنبه دارد. يكي بعد جسماني و بعد ديگر، بعد روحاني. پس بنده فكر ميكنم ما نبايد مسئوليت اخلاق را فقط از ورزشكاران بخواهيم. ما در ورزش كشور آنچه كاشتهايم را درو ميكنيم. در واقع پاسخگوي اصلي در اين چالش، مديران ورزش كشور هستند كه به اين امر كم توجه بودند و در واقع به بعد روحاني ورزش كم توجه شده است. با اينكه اين افراد خودشان انسانهايي انقلابي و ارزشي بودند. هر كدام از اين مديران در شرايط خاصي و با ملاحظات خاصي انتخاب شدند اما اينكه چرا ما دچار چالش هاي فراوان در ورزش هستيم، علتش اين است كه اين افراد تعريفشان از اخلاق و آنچه كه در ذهن دارند و باورشان بر اين نبوده كه ورزش اين كاربرد را دارد كه به ترويج اخلاق در جامعه كمك مي كند. متاسفانه اين باور به صورت جدي وجود نداشته و اگر هم وجود داشته تاثيرش را در عرصه عيني و عملي نديده ايم.
به عنوان مثال مدير يك باشگاه روزي به من گفت كه نظام به من مسئوليت داده تا جوانهاي مردم را به استاديوم ببريم تا 2 ساعت به طرفداران و مربيان و بازيكنان حريف هر چه دلشان خواست بگويند كه وقتي وارد جامعه ميشوند از نظر رواني تخليه شده باشند. بنده هم پاسخ دادم كه منظور شما از نظام چيست؟ چه فردي است؟ چه كسي اين مسئوليت خطير را به شما داده است؟ اگر اسم آن فرد را بدانم به او مي گويم كه اين فقط باور شماست كه آن را از جانب نظام مطرح ميكني. چه زماني خواسته نظام از تماشاچي فوتبال اين بوده كه فحاشي كنند تا تخليه شوند و بعد به جامعه آسيب نزنند؟ اين نوع نگرش ها واقعا ظلم به نظام است. چرا كه در سطوح مختلف نظام، نوع نگاه به ورزش از جنس وسيله اي ايجابي و براي رسيدن به تعالي است نه ابزار سلبي.
*اكثر مديران ورزشي ما ديندار هستند، اما باورهاي غلطي از ورزش دارند
اكثر مديران ما ،انقلابي و ديندار هستند، اما پندار و باور نادرست در حوزه مديريت ورزش دارند و آنچه تصوير غلط خودشان است را از زبان نظام ارائه ميكنند.
وقتي با اين مديران ميخواهيم جامعه ورزش را بسازيم، طبيعي است كه برداشتمان، برداشتي كه موردنظر نظام و مردم باشد، نيست.
فلان مديري كه در دوران مسئوليت خود در ساليان گذشته درگير اين است كه گاو يا شتري زير پاي او بكشند و از اين امر ناراحت نميشود، چطور ميتواند با عمق جامعه كه جوانانند و در فرآيند ورزش دنبال موفقيت هستند، ارتباط برقرار كند؟ اين مدير حتما انقلابي و مسلمان است اما واقعا يك فرد با چنين نگرشي ميتواند مدير ورزش باشد؟ مسلما نميتواند.
چنين فردي در خودش مانده چرا كه نتوانسته از خودش بگذرد. طبيعي است كه چنين فردي جامعه ورزش كشور را به سمتي برده كه به هيچ وجه با خواسته هاي نظام و مردم هماهنگ نيست. اما ميتوان گفت با زراعتي كه در دهه 60، 70 و 80 در حوزه ورزش انجام داديم بعد از سالها اين برداشتي است كه امروز مورد اعتماد جامعه
نمي باشد.
* براي رسيدن به راهكار مناسب بايد از سياسي شدن ورزش بپرهيزيم
براي رسيدن به راهكار بايد از سياسي شدن ورزش بپرهيزيم. اين بدين معنا نيست كه مديران سياسي به ورزش نيايند بلكه بدين معني است كه ورزش نبايد ابزار سياست شود. يكي از مشكلات اساسي كشور ما در ساليان گذشته اين بوده كه افرادي كه نتوانسته اند به ساير مسئوليت ها بروند وارد ورزش شده اند.
اين يك فرآيند در طول دولت هاي مختلف بوده، در حاليكه قوي ترين افراد بايد به ورزش بيايند و با ميل خودشان هم بيايند چرا كه ورزش يك حوزه مهم و حياتي براي كشور است. هنگامي كه افراد با اوقات تلخي و ناراحتي وارد ورزش مي شوند طبيعتا نمي توانند تحولات بزرگ بيافرينند. متاسفانه جامعه ورزش ما هم خودباختگي دارد و به اين صورت است كه وقتي فردي ميآيد، همه دور او جمع ميشوند و رويكرد توصيه، انتقاد و حمايت را تبديل به تعريف و تمجيد صرف مي كنند.
اين رويكرد جامعه ورزش، چنين مديراني را به مسير غلط هدايت ميكند و ما فرآيند آن را پس از سالها ميبينيم كه هنوز نتوانستهايم به نتيجه نهايي و مطلوب دست يابيم . چرا كه هر دوره مديريتي داراي آرمان و هدف خاصي بوده و در هر دوره ،ذوق و علاقه شخصي مديران حاكم بوده كه ارتباطي چنداني به چشمانداز كلي نظام در مديريت ورزش نداشته. جذابيت هاي ورزش هم نهايتا باعث مي شود جدا از اينكه اين دوستان رئيس ورزش هستند، رئيس كميته ملي المپيك نيز باشند، رئيس مثلا كشتي و فوتبال هم باشند. فردي كه قصد نداشت وارد ورزش شود حالا ميبيند كه چه فرصتهاي مناسبي وجود دارد. حتي مي بينم برخي از دوستان مدير ورزش نامزد رياست جمهوري هم مي شوند.
اين نشان ميدهد اين افراد به ورزش ديگر فقط ورزشي نگاه نمي كنند، به همين دليل وقتي ورزش سياسي شد اين افراد، ورزش را پلكاني براي رسيدن به اهداف سياسي تعريف مي كنند. اين موضوع متاسفانه همواره گريبانگير ورزش بوده است.
همه اهداف يك سازمان ورزشي بايد اين باشد كه گام هاي بلند براي تحول فارغ از نگرش هاي سياسي بردارد. تا وقتي كه ورزش ما سياسي است و آدمها با دلخوري مدير ورزش مي شوند نبايد انتظار داشته باشيم جامعه ورزش در راس امور باشد.
* با ورزش ميتوان پرچم ايران را در جهان به اهتزاز درآورد
جامعه ورزش ما با تمام اهميتش در بخش مديريتي دچار مشكل است .آنجايي كه پرچم ما در المپيك و بازيهاي جهاني و آسيايي برافراشته ميشود، چه انفرادي و چه تيمي، آوازه و شكوهمان به عنوان عامل انسجام ملي و مديريت كارآمد نظام ميتواند در سراسر جهان بازتاب داشته باشد.
اگر تعريف ما از ورزش كشور، بر اساس چشمانداز نظام، كشور و گفتماني ملي و انقلابي باشد، خوب و مناسب خواهد بود، اما به دليل اينكه خواسته ما در ورزش با خواسته هاي غير ورزشي مخلوط مي شود،با نگرش كلان در حوزه ورزش زاويه پيدا ميكند و در اين صورت كمتر ميتوان اهداف و آرمان هاي اصيل و انقلابي را در ورزش ديد.
بحث خصوصي شدن ورزش در دوران رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني مطرح شد و از آن زمان 2 دهه ميگذرد. از آن زمان قرار بود باشگاهها واگذار شوند و ورزش رنگ خصوصي به خود بگيرد. چرا در اين دو دهه چنين رنگي نگرفته؟ زيرا دولتها تصورشان اين بود كه باشگاه هاي استقلال و پرسپوليس و برخي تيم هاي پر طرفدار براي آنها مي تواند منافعي در حوزه هاي اجتماعي داشته باشد. به همين دليل، منافع باشگاهها در نظر گرفته نميشود . يعني خصوصي سازي صورت نمي گيرد. در واقع نفع فوتبال در اداره آن به صورت خصوصي است، اما در طول ساليان گذشته افراد سياستهاي خود را اعمال كرده اند تا از آن نفع سياسي ببرند.
تا زماني كه قوانين در مجلس به تصويب نرسد و آييننامهها توسط دولت ابلاغ و دستورالعمل نشود، طبيعي است كه اين صحبتها در مورد خصوصي سازي به سرانجام نمي رسد. آنچه به ما كمك ميكند اين است كه به سمت فرمايش امام (ره) برويم كه فرمودند كار مردم را به خودشان بسپاريم. اين فرمايشي بود كه امام داشتند. رهبر معظم انقلاب هم بر اصل 44 تاكيد دارند. علاوه بر اين بايد در پايان برنامه چهارم ،خصوصي سازي در باشگاهها تحقق مي يافت.بحث خصوصي سازي بايد در حوزه هاي مختلف صورت گيرد كه يكي از آنها ورزش است. فكر ميكنم ورزش از آن جاهايي است كه يك بار مضاعف و هزينه مضاعفي براي دولت ايجاد كرده است، به همين جهت با خصوصي شدن ورزش اين بار هم برداشته مي شود.
به عنوان مثال دولتها بايد پولشان را در ورزش عمومي و همگاني به كار ببرند. در قانون اساسي تاكيد شده كه بهداشت، ورزش و آموزش بايد رايگان باشد و اين مربوط به ورزش عمومي و همگاني است، اما ما اين كار را نميكنيم و دچار مشكل هستيم.در واقع بايد بخش خصوصي، مديريت ورزش حرفهاي را دنبال كند.
* اميدوارم عباسي تاملايمات ورزش را برطرف كند
اميدوارم برادر عزيزم محمد عباسي كه مسئوليت ورزش را بر عهده گرفته است با درايت و با نگاه به گذشته كه هم پر از خير و هم ناملايمات است، آنچه خير است را ادامه دهد و ناملايمات را برطرف كند.
ورزش بستر قابل تعمق براي مردم ما است. مردم ما در مسابقات مختلف با ورزشكار همراه هستند و هنگام مبارزه ورزشكار ايراني با ديگر كشورها دست به دعا هستند و در سختترين شرايط با آنها همراهي مي كنند. حق مردم ما است كه از يك ورزش خوب، چه عمومي و چه قهرماني بهرهمند شوند. اميدوارم آقاي عباسي در مديريت ورزش موفق باشند.
*افتخارآفريني تراكتور در آسيا، حق مردم آذربايجان است
مردم تبريز و آذربايجان يكي از افتخارات ايران هستند، نميتوانيم ايران را بدون آذربايجان و آذربايجان را بدون ايران تصور كنيم. ما مردم آذربايجان را در دوران انقلاب و دفاع مقدس با رشادتهايشان ميشناسيم.با شهيد مدني و شهيدان باكري و ساير قهرمانان و مردان انقلابي. در مجموع بايد بگويم برخي حرفهايي كه در مورد جو فوتبالي تبريز زده ميشد غيرقابل قبول است. طبيعي است كه جامعه انقلابي ما براي خود ملاحظاتي داشته باشد، هر گونه مشكلي با درايت مردم تبريز برطرف مي شود.
آنچه مهم است اين است كه ما قسمت پر ليوان را ببينيم. همه مردم تركزبان، عاشق انقلاب هستند و انقلاب بدون آنها تعريف نميشود. هيچوقت انقلاب اسلامي نگران اين قسمت از جغرافياي خود نيست و طبيعي است كه دشمن تصويري براي خود داشته باشد و استعمار پير دنبال فتنهگري باشد. اما مردم آذربايجان هيچ گاه اجازه چنين اقداماتي را به دشمنان نمي دهند.
بايد بگويم با خريد كارخانه تراكتورسازي توسط بنياد تعاون سپاه، اين باشگاه امروزه با مديريت سپاه اداره ميشود. اين تيم سال گذشته جايگاه مناسبي كسب كرده و امسال نيز اميدواريم با آمدن امير قلعهنويي بتواند به قهرماني دست پيدا كند. حق مردم آذربايجان است كه بتوانند در آسيا افتخار آفريني كنند.
*قهرماني تراكتور در ليگ برتر اصليترين خواسته من است
اميدوارم همانطور كه سپاهان و ذوبآهن چند سالي سرلوحه ورزش كشور بودند و جغرافيايشان براي مردم آسيا و جهان در فوتبال معنا پيدا كرد،
براي تراكتورسازي نيز اينگونه باشد. مردم تبريز حقشان است آسيايي شوند. ممكن است توقع مديران استاني و منطقه اي از تراكتور، فقط رفتن به آسيا باشد اما تاكيد بنده بر اين است كه آسيايي شدن به شرط قهرماني. يعني ما به عنوان مديريت كلان ورزش سپاه كه تراكتور را مديريت ميكنيم تنها به آسيايي شدن قائل نيستيم؛ آسيايي شدن فرض دوم ماست. خواسته اول ما قهرماني است.
اميدوارم امسال تيم مردم تبريز قهرمان كشور شود. آقاي قلعهنويي و بازيكنان اين قول را به مردم آذريزبان بدهند كه هم با قهرماني مردم ايران را شاد و هم مردم آذربايجان را به خاصه شاد كنند.
ما در فوتبال كشور بايد به طور كلي تيم هاي پر طرفدار را حمايت كنيم. چرا ابومسلم رها شدهاست؟ چرا ابومسلم بايد مشكل مالي داشته باشد؟ تيم با سابقهاي كه 50-40 سال سابقه دارد چرا نبايد در ليگ برتر باشد؟ و مردم خوب خراسان از يك تيم خوب فوتبال محروم باشند؟! يا مثلا نساجي قايمشهر.
اميدوارم ابومسلم هم مثل تراكتور با حمايت مردم خوب مشهد به ليگ برتر بازگردد.
* در زمينه سقف قرارداد حقايق را به مردم نميگوييم، اما آنها حقيقت را ميدانند
به طور كلي در فوتبال ايران سقف قرارداد رعايت نشده و تراكتورسازي هم از اين مقوله مستثني نيست. چطور شما انتظار داريد كه يك ورزشكار كه به طور مثال سال گذشته 700 ميليون گرفته امسال 400 ميليون بگيرد؟ در مورد مربيان هم همينطور.
ما نيازمند مديراني هستيم كه با شجاعت از مشكلات فوتبال بگويند نه اينكه سخن از ناملايمت ها نگويند تا بتوانيم با واقع گرايي مشكلات فوتبال كشور را حل كنيم. امروز ما در رسانه ها مي گوييم كه سقف رعايت شده و به هم تبريك ميگوييم. فكر هم ميكنيم كه مردم اين حرف را قبول كردند. بايد بدانيم كه مردم ما باهوش و عاقل هستند و يك تصوير برايشان ايجاد ميشود كه ما واقعيت ها را نمي گوييم و اين بدترين اتفاقي است كه در جامعه رخ ميدهد.
در مورد تراكتور نيز از مديران باشگاه اين سؤال را داشته باشيد، اما به طور كلي يكي از نكات مثبت سازمان ليگ،برگزاري منظم بازيها بوده است. در زمينه سقف قرارداد هم بايد بگويم كه اين مشكل با خصوصي سازي حل خواهد شد.
*يك روز پاس به تهران برميگردد و دوباره قطب سوم فوتبال ايران ميشود
در صحبتي كه با آقاي احمدي مقدم داشتم به ايشان گفتم كه پاس متعلق به نيروي انتظامي و تهران است. ايشان گفتند كه پاس به همدان رفته اما من به ايشان عرض كردم، در اين اقدام بايد بازنگري شود و روزي پاس به تهران باز خواهد گشت.
من هيچ وقت قبل از انقلاب پاسي نبودم، بعد از انقلاب هم طرفدار پاس نبودم اما به عنوان مدير فوتبالي معتقدم، پاس همواره متعلق به نيروي انتظامي است. اين تيم سرمايه فوتبال كشور و تهران، نيروي انتظامي و پاسي ها است. ما نمي توانيم اين سرمايه را به جايي واگذار كنيم. اين باشگاه با 50 سال قدمت جزيي از تاريخ ورزش و فوتبال كشور است. اين بخش از تاريخ را نمي توان حذف كرد.
من مردم همدان را دوست دارم و اين به اين معنا نيست كه مردم همدان تيم نداشته باشند. بلكه همداني ها هم مي توانند از مسير فوتبالي وارد ليگ برتر شوند.
در اين سالها سپاهان توانست نقش خوبي در فوتبال كشور ايفا كند و با مديريت محمدرضا ساكت و بازيكنان خوبش به اينجا برسد؛ مي توان گفت كه پاس هم مي توانست چنين سر انجامي داشته باشد. اميدوارم پاس به خانه خودش يعني ورزشگاه شهيد دستگردي برگردد. جامعه فوتبال پاس را قطب سوم فوتبال ايران ميدانند. شايد وقفهاي افتاده باشد اما اعتقاد دارم پاس نقش خود را دوباره در فوتبال كشور ايفا خواهد كرد.
*سكوت بهترين راهكار در خصوص اتفاقات باشگاه استيلآذين است
در مقطع فعلي ،مايل نيستم در مورد استيل آذين حرفي بزنم و بهترين روش براي بازگويي اتفاقات فصل گذشته در اين باشگاه سكوت است. اطمينان دارم گذشت زمان همه چيز را در مورد حضورم در استيل آذين و مديريتم در اين باشگاه را روشن خواهد كرد.
*مديريت فوتبال ايران نيازمند تحول اساسي است
در حال حاضر صحبت كردن درباره انتخابات فدراسيون فوتبال زود است، اما به طور كلي بايد بگويم مديريت فوتبال ما نياز به تحول اساسي دارد.
موضوعات مرتبط:
برچسبها: